نویسنده: سحر مقصودی
ناشر: کتابسرای میردشتی
نوبت چاپ: چاپ اول- 1402
تعداد صفحه: 366 صفحه
خصوصیات ظاهری: قطع رقعی | جلد شومیز | کاغد بالک
شابک: 9786227600698
کتاب «رقص با سایههای ناسوت» تالیف سحر مقصودی است. گزیدهای از کتاب را میخوانیم:
ایمان دارم بالاخره یک روز آدم زندگیات را پیدا خواهی کرد.
نمیدانم کِی و کجا…
شاید وسط یک روز پرمشغلهی کاری
یا عصر یک روز تابستانی
شاید هم در آغاز یک صبح تعطیل، وقتی با بیحوصلگی گوشی دستت میگیری تا سری به دنیای پرهیاهوی مجازی بزنی.
ایمان دارم در این دنیا هیچکس جای دیگری را نمیگیرد، همانطور که هیچکس کلید جهان دیگری را دستت نخواهد داد.
پس این تویی که باید قانون نانوشتهات را زندگی کنی؛ اما بدان برای همیشه تنها نخواهی ماند. حتی اگر بیشتر راه را به تنهایی طی کرده باشی.
ایمان دارم بالاخره یک روز آدم زندگیات را پیدا خواهی کرد.
گزیدهای از کتاب
ایران دههی ۴۰
اتوبوس در امتداد چمنزارهایی که از پشت شیشه غبارآلود به گسترهی بزرگی از مخمل زرد شباهت داشت در حرکت بود. گویی خط افق، در پس علفهای بلندِ رقصان دچار نوسان میشد.
آهنگ یکنواخت موتور اتوبوس با تکانهایی شبی به گهواره، پلک مسافر جوان را سنگین میکرد. او دوست داشت خود را به سبکبالی شیرین خواب بسپارد؛ اما صدای نفسهای مسافر کناری نمیگذاشت.
دوباره خیالات او را وادار میکرد به قرصهای داخلِ کیفدستی نیاز پیدا کند، اما تصور اینکه فرد کناری بیدار شود و دوباره شروع به مُهملبافیهای بیسروته کند، مانع میشد.
یواشکی نگاهی به دستهای بغلدستیاش که حالا از حالت قفل، آزاد شده بود انداخت. ساعت مچیِ شیکی با صفحهی براق زمان ۴:۴۵ دقیقه را نشان میداد؛ یعنی حدود پنج ساعت دیگر تا مقصد فاصله داشت.
در ادامه نگاه خود را به خط اتوی شلوار مسافر کناری سر داد و برای چند ثانیه طور دیگری او را در ذهن تصور کرد. چرا که تا آن لحظه جرأت نکرده بود به چهرهی همسفر اجباری خود نگاهی بیندازد.
کتاب «رقص با سایههای ناسوت» در انتشارات کتابسرای میردشتی چاپ شده و در اختیار علاقهمندان به رمان و ادبیات ایرانی قرار گرفته است.