نویسنده: میشل ولبک
مترجم: محمد هادی فروزش نیا
ناشر: کتابسرای میردشتی
نوبت چاپ: چاپ اول- 1402
تعداد صفحه: 128 صفحه
خصوصیات ظاهری: قطع پالتویی | جلد شومیز | کاغذ تحریر
شابک: 9786225820630
کتاب «لاوکرفت: علیه جهان، علیه زندگی» (مجموعهی گردباد) تألیف میشل ولبک است و با ترجمه محمدهادی فروزشنیا چاپ شده است. این کتاب سومین جلد از مجموعه کتابهای گردباد محسوب میشود و نویسنده در مقدمهی خود نوشته است:
«زندگی ناامید کننده و مالامال از حزن است. پس دیگر نوشتن رمانهای رئالیستی بیهوده است. به هر حال از پیش میدانیم که واقعیت برای ما چه در چنته دارد و شور و اشتیاقی هم به دانستنِ بیشتر نداریم. خود بشریت هم صرفا کنجکاویای کممقدار در ما برمیانگیزد. کل «نوشتجات» نسل بشر با همهی باریکبینیِ شگرفی که دارند، «موفقیتها» و حکایتها و از این دست همهوهمه وقتی کتاب بسته شود به هیچکاری نمیآید، مگر اینکه حالت تهوع خفیفی را تداوم بخشدکه «زندگی واقعی» پیشاپیش به اندازهی کافی هر روز در ما تولیدش کرده است.
(لاوکرفت: علیه جهان، علیه زندگی آمیزهی جالب توجهی است از بینش انتقادی، جانبداری شدید و شرححالی همدلانه؛ نامهای است عاشقانه با زنگ و بویی پژوهشی و محققانه، و شاید حتی نخستین نامهی «فدایت شومِ»، حقیقتاً عقلانی در دنیا باشد. استیون کینگ»)
گزیدهای از کتاب
لاوکرفت که خود ستایندهی کانن دویل بود نیز توانست اسطورهای همان اندازه محبوب و به همان مقدار سرزنده و وسوسهانگیز بیافریند. میشود گفت که هر دوی آنها استعدادی شگرف در قصهگویی داشتند. بله، ولی چیز دیگری هم باید در کار باشد. الکساندر دوما و ژول ورن هم قصهگویانی میان حال نبودند. ولی هیچ بخشی از آثارشان به پای کارآگاه بزرگ خیابانِ بیکِر نمیرسد. البته داستانهای شرلوک هلمز حول محور یک شخصیت میگردند، حال آنکه لاوکرفت ما با یک انسان مشخص واقعی روبرو نیستیم. قطعاً این تمایزی (بسیار) مهم است، اما تمایزی حقیقتاً بنیادین به شمار نمیرود. میتوان آن را با تمایز بین ادیانِ خدامحور و ادیان بیخدا قیاس کرد. تعریف – و حتی اشارهی مستقیم – به خصلت حقیقتاً بنیادینی که وجه اشتراک این دو باشد (خصلتی که میتوانیم آن را به درستی دینی بخوانیم) همچنان دشوار است.
تفاوت کوچک دیگری که میتوان بین این دو تشخیص داد – تفاوتی که بیش از آنکه به تاریخ ادبیات مربوط باشد، تراژدیای شخصی است ـ آن است که کانن دویل از مجال کافی برای تامل بر این نکته برخودار بود که او در حال آفرینش یک اسطورهی حقیقی است، اما لاوکرفت چنین بختی نداشت. تلقی راستین او هنگام مرگ این بود که جهانِ مخلوقش نیز همراه با خودش خواهد مرد.
البته او مریدانی هم داشت، اما وقعی به آنان نمیگذاشت. با نویسندگان جوان (بلوخ، بلکنپ، لانگ و …) مکاتبه میکرد، اما هیچگاه قاطع نصیحتشان نمیکرد که همان راهی را بروند که او رفته است. لاوکرفت هیچگاه نقش استاد با الگو را نپذیرفت. او کوششهای اولیهی شاگردانش را در راه داستاننویسی با ملاحظه و فروتنی مثالزدنی ارج مینهاد. برایشان دوستی حقیقی بود: فروتن باملاحظه و مهربان؛ اما نه یک مرشد فکری.
کتاب «لاوکرفت: علیه جهان، علیه زندگی» در انتشارات کتابسرای میردشتی چاپ شده و در اختیار علاقهمندان تاریخ و سرگذشتنامه به قرار گرفته است.
آدرس دفتر نشر و پخش: تهران – خیابان انقلاب – خیابان فخررازی – بعد از تقاطع لبافینژاد – نبش کوچهی ماستری فراهانی – پلاک ۱۱ – طبقه اول – واحد ۱ | ایمیل: mirdashtibookstore@gmail.com | تلفن: 02166490660
طراحی سایت توسط شرکت نما اندیشان