فنجان خالی

نویسنده: رابین اس. شارما

مترجم: لیلا شاپوریان

ناشر: کتابسرای میردشتی

نوبت چاپ: چاپ اول – ۱۳۹۹

تعداد  صفحه: 249 صفحه

خصوصیات ظاهری: قطع رقعی | جلد شومیز | کاغذ تحریر

شابک: 9786227546194

کد محصول 53733 دسته‌بندی برچسب
این کتاب را با دیگران به اشتراک بگذارید
رمان «فنجان خالی» تألیف رابین اس. شارما است که با ترجمه‌ی لیلا شاپوریان به چاپ رسیده. این رمان درون‌مایه‌ی خودبهبودی دارد و در معرفی آن نیز آمده است: «افرادی که هر روز فکرهای تکراری در سر دارند که بیشتر آن‌ها هم منفی هستند، عادت‌های بدی پیدا می‌کنند. به جای تمرکز روی خوبی‌های زندگی و فکر‌کردن به روش‌هایی برای بهتر‌کردن اوضاع، در گذشته‌ی خود گیر می‌کنند. افرادی که مشغول این فکرها هستند، اجازه می‌دهند که نگرانی، آن‌ها را از نیروی زندگی محروم کند. این افراد هرگز نمی‌فهمند که اساس اداره ی زندگی «مدیریت ذهن» است. وقتی هدفی بزرگ یا طرحی استثنایی دارید، افکار شما محدودیت‌ها را از بین می برد: ذهن شما فراسوی محدودیت‌ها می‌رود، فکر شما در هر جهتی باز می‌شود و خود را در دنیایی جدید، بزرگ و فوق‌العاده می‌یابید و نیروهای نهفته، قابلیت‌ها و استعدادها زنده می‌شوند. تفاوت واقعی افرادی که بنابر عادت، شاد و خوش بین هستند با کسانی که همیشه ناراحتند، در نوع تعبیر و بررسی اوضاع زندگی است با اداره‌ی افکاری که دارید و واکنشی که به رویدادها نشان می‌دهید، می توانید بر سرنوشت خود تسلط یابید. در زندگی هیچ اشتباهی وجود ندارد، فقط درس است. تجربه‌ی بد وجود ندارد، فقط فرصتی برای رشد است، یاد بگیرید که در جاده‌ی تسلط بر خود پیش بروید. در قوانین طبیعت تضمین شده است که هرگاه دری بسته می‌شود، در دیگری باز می شود..»

گزیده‌ای از کتاب:

«درست وسط صحن دادگاهی که مملو از جمعیت بود، نقش بر زمین شد. او یکی از سرشناس‌ترین وکلای کشور بود. علاوه بر پیروزی‌های چشمگیر و فراوان حقوقی، به دلیل پوشیدن لباس‌های سه هزار دلاری ایتالیایی هم، که هیکل چاق و چله‌اش را می‌پوشاند، مشهور بود. من همان‌جا ایستادم چون از شوک دیدن آن صحنه، فلج شده بودم. جولیان مانتل بی‌نظیر به یک قربانی تبدیل شده بود و مانند کودکی ناتوان روی زمین به خود می‌پیچید؛ مثل دیوانه‌ها می لرزید، می‌جنبید و عرق می‌ریخت. انگار زمان ایستاده بود. دستیارش به شدت مضطرب شده بود و سعی داشت توجه حضار را به این صحنه‌ی دیدنی و وحشتناک جلب کند، فریاد زد «خدای من حال جولیان به هم خورده است!». قاضی که نگران شده بود فوری گوشی تلفنی را که برای مواقع اضطراری روی میزش بود، برداشت و زیر لب چیزهایی گفت. من همان‌طور گیج و مبهوت آن‌جا ایستاده بودم. لطفاً نمیر احمق پیر، خیلی زود است که از این دنیا بروی، نباید این طوری بمیری. ناگهان…» رمان «فنجان خالی» در انتشارات کتابسرای میردشتی چاپ شده و در اختیار علاقمندان به رمان و داستان‌های خارجی قرار گرفته است.

می‌خواهید این کتاب را بخوانید؟

می‌خواهید این کتاب را بخوانید؟

مشاهده و دانلود بخشی از کتاب

فنجان خالی

مشاهده و دانلود بخشی از کتاب

فنجان خالی

می‌خواهید این کتاب را بخوانید؟

آواتار موبایل
Main Menu x