نویسنده: امی ایتارانتا
مترجم: حیدر خسروی
ناشر: کتابسرای میردشتی
نوبت چاپ: چاپ اول- 1402
تعداد صفحه: 272 صفحه
خصوصیات ظاهری: قطع رقعی | جلد شومیز | کاغذ تحریر
شابک: 9786227546811
اگر آب شیرین در قسمتهایی از دنیا بخشکد و در قسمتهای دیگر آب شور اقیانوسها بالا بیایند و خشکیها را ببلعند، زمینی که در آن زندگی میکنیم چه شکلی به خود خواهد گرفت؟ شاید جایی برای زندگی نماند. اما فرض کنیم یک محدوده باقی بماند که امکان ادامه زندگی وجود داشته باشد. آنوقت مناسبات آدمها با هم، مناطق مختلف آن محدوده با هم، و آدمها و مناطق با دولتی که بر آن محدوده حکومت میکند چگونه خواهد شد؟ از یک منظر، کتاب «خاطرات ویرانی؛ دنیا در یاد آب» چنین چالشهایی را پیش میکشد؛ یعنی روابط جزئی آدمها با هم و روابط کلیشان با حکومت، حول محور مرکزی آب و مرگ و ویرانی.
امی ایتارانتا در رمان خود دنیایی پساآخرالزمانی را ترسیم میکند که در آنْ دنیای کنونی ما قرنها پیش در اثر جنگی همهجانبه ویران شده و اکنون اطلاعات اندکی از آن دنیای سابق در دست است. در آن جنگ همه دانش و تکنولوژی دنیای ما نابود شده و دولتی که اکنون بر دنیای جدید حاکم است، اجازه انتشار هیچ دانشی از آن دنیا را نمیدهد و همه منابع را در آرشیوهای خود نگه داشته. ضمن اینکه بر همه منابع آب شرین در خشکی نظارت دارد و در پی کشف و تصرف سایر منابع است. راوی داستان که نوجوانی است شانزده هفده ساله و اکنون پس از پدرش، استاد چای چایخانهشان در منطقهای دورافتاده از اسکاندیناوی است، باید در این دنیای ویران و تحت نظر دولت همهجاحاضرش بار این دانش را به دوش بکشد و در عین حال از چشمه مخفی منطقهاش در برابر دولت حفاظت کند.
دربارهی نویسنده
امی ایتارانتا فنلاندی است و رمانهایش را همزمان به زبان فنلاندی و انگلیسی مینویسد. نخستین رمانش که خیز بلندی بود در عرصهٔ نویسندگی، «خاطرات ویرانی؛ دنیا در یاد آب» با عنوان اصلی «حافظهٔ آب» است. فیلمی هم از این رمان به همین نام اقتباس شده است. تا به حال سه رمان نوشته که اکثرا تلفیقی است از فضای فانتزی و دیستوپیایی با واقعیتهای دستبهگریبان بشریت از جمله تغییرات اقلیمی، بحران آب، جایگاه فرد و جامعه در دنیای آشوبزده و غیره در قالب نثری پرقدرت و سنگین و گیرا که قوهٔ خیال خواننده را در مواجهه با مسائل حیاتی دنیای اطرافش به کار میاندازد. در آینده بیشتر از او خواهیم شنید و خواند.
گزیدهای از کتاب
میدانم وقت آخرین ضیافتم فرارسیده. فقط ای کاش این داستان را قبل از اینکه قلبم از حرکت بایستد، بتوانم بنویسم. قبلاً جایی ننوشتهام، زیرا نوشتنش را ایمن از خطر نمیدانستم. زمانی بس نیکو فرا خواهد رسید که کسی جر آب هم به یاد بیاورد و آگاه باشد، زیرا داستانهای بسیاری از یاد رفته، و از بازماندهها نیز فقط اندکشماری حقیقت دارند.
اول روایتی بود از ویرانی و انهدام، رسیدن اقیانوسها به مرکز قارهها و بلعیدن زمینها و آبهای شیرین. میلیونها نفر از خانههایشان متواری شده بودند، جنگها درگرفته بود بر سر منابع سوختی که از زیر یخهای آبشده کشف میشدند، و سرانجام رگهای زمین خشکیده بود. آدم آنقدر بر تن جهانش زخم زده بود که سرانجام از دستش داده بود. بعد روایتی بود از حقایق جعلی و دروغهای قالبی. و تاریخ برای همیشه عوض شد. کتابها که پارهپاره شدند و رفتند در قعر اقیانوس و جایشان را پادکتابهایی گرفتند که راحت میشد تغییرشان داد. از آن پس هر رویدادی را میشد با فشار چند دکمه از حافظهٔ دنیا پاک کرد و مسئولیت جنگها یا اتفاقات یا زمستانهای ازدسترفته دیگر بر گردهٔ هیچکس نبود.
آدرس : خیابان انقلاب، خیابان فخررازی، بعد از تقاطع لبافینژاد، پلاک ۱۱ طبقه اول، واحد 1 | ایمیل: mirdashtipub1@gmail.com | تلفن: 2-66490660-021 شماره داخلی 104