نویسنده: ماسیمو بونتِمپِلّی
مترجم: ماندانا قهرمانلو
ناشر: کتابسرای میردشتی
نوبت چاپ: چاپ اول – ۱۳۹۹
تعداد صفحه: 417 صفحه
خصوصیات ظاهری: قطع رقعی | جلد شومیز | کاغذ تحریر
شابک: 9786227546163
کتاب «عاشق وفادار» مجموعهای است داستانهای کوتاه و بلند به قلم ماسیمو بونتِمپِلّی که ماندانا قهرمانلو آن را به زبان فارسی ترجمه کرده است. در معرفی این کتاب میخوانید: «اندیشههای لطیف ماسیمو بونتمپلی تحتالشعاع آوازهی شهرت دوست صمیمیاش، لوییجی پیراندلو، گم شد. وی در کتاب «عاشق وفادار»، که شامل چندین داستان کوتاه و بلند است، به موضوعات متفاوتی میپردازد؛ از موضوعاتی بینهایت ساده و اسرارآمیز گرفته، همچون «نینا و لوکا دزده»، تا موضوعاتی عاطفی، همچون «عاشق وفادار» و فلسفی، عرفانی همچون «عارفان زایر».
«افسانهی آب» که خود شامل چندین بخش کوچکتر است بلندترین داستان ماسیمو در این کتاب است، داستانی که در اوج احساس و لطافت و معصومیت نگاشته شده و به سادگی بیانگر عدم توازن میان خلوص نیت و صمیمیت دخترکی معصوم با دنیای عاری از احساس پیرامونش است، نبوغ و خلاقیت بکر موجود در این کتاب موجب شد که جایزهی ادبی اِسترِگا در سال ۱۹۵۳ به نویسنده تعلق گیرد. ماسیمو راز و رمز، اسطوره و افسانه، تمثیل و رؤیا را وارد «رئالیسم جادویی» خویش کرد، رئالیسمی فرازمینی.
مرز میان واقعیت و رؤیا را در آثار او نمیتوان تشخیص داد… او پا را از مرزها فراتر میگذارد و رها و آزاد در فضا معلق میشود… او ماهرانه میتواند معصومیت خفته در درون هر یک از انسانها را بیدار کند. انسانهایی که در این زندگی ماشینی از احساسات خود و دیگران غافلند. او با واژه هایی بینهایت ناب و لطیف، احساسات آدمی را بر میانگیزاند و با تعمق در طبیعت، کشف و شهودی سالکانه را سهیم میشود. کشف و شهودی به سمت خلوص و شفافیت وجود…
اکثر آثار او به زبان های مختلف دنیا ترجمه شدهاند.»
«در برابر چشمانم پدیدار بود، دریای آرام و بیانتها نیلگونی پایانناپذیر که در دوردستهای افق در اثر پیدایش رشتههای نقره فامی باریک و بلند به سپیدی میگرایید. پرتوهایی نورانی از سطح دریا برمیخاستند، از آسمان فرود می آمدند و در تمام فضا میدرخشیدند. دریا آرام بود، لبریز از اطمینان، و در اوج لذت از زندگی خود، تنها پدیدهای که به این لذت خدشه وارد میآورد، مختصر لرزش خفیف کنارههای ساحل بود، لرزشی توأم با کف و حباب. پرتوهای درخشان به همراه رنگهای نیلگون در حال پرواز بر فراز زمین بودند. نور و حرارت: بازدمهای دریا و آسمان سرتاسر کرهی خاکی را انباشته میساختند.
دیگر بار چشمانم از اشکهایی نرم و لطیف لبریز گشتند.
به لبهی دیواری تکیه داده بودم. زیر سایهی دیوار قرار داشتم، سایهای که در دو قدمی من بر روی پهنهی پر تلألؤ ماسهها سنگینی میکرد: پهنهی ماسهای بیش از این نیز فرامیرفت و در زیر نور خورشید گسترده میشد تا به مرز نهایی زمین شنی برسد.
دریا هنوز مرا ندیده بود، چرا که همچنان زیر سایهی دیوار ایستاده بودم. بنابراین از دیوار فاصله گرفتم و در زیر بارش شدید نور وارد گسترهی پهناور مقابل دریا شدم.
و ناگهان به یک باره خورشید گرفت و با حرکاتی لرزان تیره و تار گشت، گویا زلزلهای شدید جهان را میلرزاند، زلزلهای آسمانی در میان هوا؛ در عرض یک لحظه…»
رمان «عاشق وفادار» در انتشارات کتابسرای میردشتی چاپ شده و در اختیار علاقهمندان به رمان و داستانهای کوتاه قرار گرفته است.
آدرس : خیابان انقلاب، خیابان فخررازی، بعد از تقاطع لبافینژاد، پلاک ۱۱ طبقه اول، واحد 1 | ایمیل: mirdashtipub1@gmail.com | تلفن: 2-66490660-021 شماره داخلی 104