نویسنده: سحر مقصودی
ناشر: کتابسرای میردشتی
نوبت چاپ: چاپ اول – 1400
تعداد صفحه: 260 صفحه
خصوصیات ظاهری: قطع رقعی | جلد شومیز | کاغذ تحریر
شابک: 9786227562651
رمان «خورشید در آتش» تألیف سحر مقصودی است که در انتشارات کتابسرای میردشتی به چاپ رسیده. در معرفی کتاب آمده است: «در اوان جوانیام متوجه رابطهی فقر با فحشا شدم. هرچند تلخ، اما علت و معلول کاملاً با هم سازگار بودند. برخی زنان تنگدست از سر نداری، برای رسیدن به حداقلها، از جان مایه میگذاشتند. دردناکترین جای داستان اینجاست که هیچکس مردان هوسباز را شماتت نمیکند و به جای آن، انگشت اتهام همه به سوی زنان درماندهای است که دستِ بیرحمِ زندگی آنها را به انتخاب دیگری وصل نمیکند.
آغوش بیعشق بوی لجنزار متعفن میدهد! چندهزار تن دیگر قربانی لازم است تا باور جملهام در ذهن دیگران جا خوش کند؟ آغوشهای بیعشق، آغوشهای بیرحمِ ناآشنا بدتر از خنجرهای تیز راهزنان تاریخ، زنها را به خاک و خون کشیده است. تاریخِ زندگی زنان در اسارت فقر و جهل گرفتار آمده؛ اسارتی که از تکرار نمیایستد!»
سحر مقصودی از معدود نویسندگان فعال در زمینهی رمانهای معمایی با بستر روانشناختی است و سابقهی چندینساله در این حیطه دارد. از جمله آثار چاپی وی میتوان اشاره کرد به: «ققنوس یک زن بود»، «چشمان ستاره» و جدیدترین رمان او با نام «خورشید در آتش».
رمان هیجانانگیز«خورشید در آتش» در انتشارات کتابسرای میردشتی با همت بلند همکاران به چاپ رسیده تا در دسترس خوانندگان حرفهای هیجانجو با هر سلیقه و دیدگاهی قرار بگیرد.
وی در بخشی از کتاب چنین می نویسد:«دلم چشیدن طعم احساس دوستداشتهشدن میخواهد. دلم دنبال بهانهای است که در کنار تو به معنا برسد. دلم بوییدن زنی را میخواهد که طعم عشق او بدون نگرانی به زندگیام جلا دهد. نمیخواهم داشتههایم را دوست داشته باشم. دلم میخواهد فقط تو را بیهیچ نام و نشانی دوست داشته باشم.»
سحر مقصودی همچنین از فعالان عرصههای مختلف هنری است که از میانشان میتوان اشاره کرد به: دوبله، صدا و آواز ایرانی، نگارگری و نقاشی، شعر و دلنوشته و عکاسی و دفنوازی.
«دوری از من و سرسریگرفتن احساسم و حرفهایی که انگار از سر وظیفه بر زبان میراند مرا سخت غمگین میکرد! تنها راه باقیمانده ماریان بود. با خودم گفتم وقتی برای درمان دندانش به مطب میآید از در صمیمیت وارد شوم تا راحت به من اعتماد کند اما او بسیار زیرک و ریزبین بود. از هر دری وارد شدم اما او لام تا کام از خورشید حرفی نزد، حتی از اینکه چند سال از دوستیاش با خورشید میگذرد هم پرسیدم ولی با چربزبانی، بیجواب گذاشت. ماریان رفت و من حساستر از قبل، به موضوع فکر میکردم.
رفتهرفته خورشید بیش از قبل، خودش را از من دریغ میکرد. هربار به بهانههای مختلف مرا در اتاق تنها میگذاشت. کمتر به مهمانی میآمد و هرجا دعوت میشدیم یکی در میان حاضر میشد. نمیتوانستم او را ندید بگیرم. از طرفی نمیخواستم پای شخص سومی به رابطهمان باز شود. چندبار علت رفتارش را جویا شدم و هربار او مرا به حساسیت بیش از اندازه متهم میکرد. دیگر تاب نمیآوردم. گریز خورشید، دریغ عطر تنش و حتی نیمنگاهی که مال من نمیشد، مرا به زانو درآورد. نیمهشب…»
رمان «خورشید در آتش» در انتشارات کتابسرای میردشتی چاپ شده و در اختیار علاقهمندان به داستانهای ایرانی و رمان عاشقانه گرفته است.